پني سلين

مشغول تحقيق درباره آنفلوانزا بود. ضمن انجام كارهاي معمول آزمايشگاهي كه مي بايست كشت هاي باكتريايي را كه در ظرفهاي پهن در پوش دار رشد كرده بودند زير ميكروسكوپ بررسي كند، متوجه شد كه در يكي از ظرف ها ناحيه شفافي به وجود آمده است. تحقيقات بيشتر نشان داد كه ناحيه شفاف در اطراف نقطه اي بود كه ظاهراً وقتي سرپوش ظرف گذاشته نشده بود، تكه اي كپك به درون آن افتاده بود. فلمينگ با به خاطر آوردن تجربياتش در زمينه ليزوزيم، نتيجه گرفت كه كپك چيزي توليد مي كرد كه باعث مرگ باكتري هاي "استافيلوكوك" در ظرف كشت شده بود. فلمينگ تعريف كرد:"اگر تجربيات قبلي ام نبود[ درباره ليزوزيم] چه بسا مانند كاري كه بسياري از باكتري شناسان ديگر قبلاً كرده بودند ظرف را به دور مي انداختم. به احتمال زياد برخي از باكتري شناسان هم متوجه تغييراتي مشابه آنچه من ديدم شده بودم، اما چون علاقه اي به مواد ضد باكتريايي طبيعي وجود نداشت، كشتها را به دور اندخته بودند. من به جاي آنكه مطابق رسم زمانه كشتهاي آلوده را دور بيندازم، تحقيقاتي انجام دادم.فلمينگ كپك را جدا كرد و آن را به عنوان يكي از اعضاي جنس پني سيليوم شناخت، و ماده آنتي بيوتيكي را كه توليد مي كرد پني سيلين ناميد. بعدها گفت:"هزاران كپك مختلف وجود دارد و هزاران باكتري مختلف، و اين كه بخت ، كپك را در لحظه مناسب در نقطه مناسب بگذارد مثل برنده شدن در مسابقه بخت آزمايي بود. " ذكر" هزاران باكتري مختلف" آن قدر هم بي مورد نبود، چون گرچه پني سيلين براي باكتريهاي متعددي، ازجمله استافيلوكوك، مرگبار است، اما بر برخي از انواع ديگر باكتري ها اثري ندارد. خوشبختانه باكتري هايي كه پني سيلين از بين مي برد، سبب بسياري از عفونت هاي شايع و خطرناك در انسان هستند.البته در سال 1928 استفاده از كپك براي مقابله با عفونت ، ابتكار كاملاً نوظهوري نبود. لويي پاستور و همكارش ژ. ف. ژوبر در سال 1877 نشان داده بودند كه گاه ميكروبي از رشد ميكروبي ديگر جلوگيري مي كند. نوشته اند كه درعهد باستان مصريان و روميان از كپك نان استفاده مي كردند، اما هزاران كپك مختلف بر نان مي رويند كه تنها چند نوع آنها چيزي توليد مي كنند كه با عفونت مقابله كند. قاعدتاً فلمينگ هم از اين مسئله مطلع بود و به همين سبب در مي يابيم كه چرا شگفت زده شد.فلمينگ در ادامه نشان داد كه پني سيلين براي جانوران سمي نيست و به ياخته هاي بدن آسيبي نمي رساند:همين سمي نبودن پني سيلين براي گويچه هاي سفيد بود كه باعث شد متقاعد شوم روزي به عنوان ماده اي دارويي شناخته خواهد شد. وقتي پني سيلين خام در خون انسان آزمايش مي شد، رشد استافيلوكوكها را در رقت 1 در 1000 كاملاً مهار كرد، اما اثر سمي آن بر گويچه هاي سفيد چيزي بيش از محيط كشت اوليه نبود. آن را به جانوران نيز تزريق كردم، و ظاهراً هيچ اثر سمي نداشت. چند آزمايش ابتدايي [ بربيماران] نتايج مطلوبي داد اما اتفاق معجزه آسايي نيفتاد، و فهميدم كه بايد آن را غليظ مي كرديم . سعي مي كنيم پني سيلين را تغليظ كنيم اما دريافتيم كه پني سيلين به سرعت خراب مي شود، و روشهاي نسبتاً ساده ما فايده اي نداشتند.

                                               

زندگينامه

الكساندر فلمينگ در سال 1881 در روستاي آيرشايراسكاتلند به دنيا آمد. وقتي هفت ساله بود پدرش درگذشت و مسئوليت اداره مزرعه و تربيت چهار فرزند تني و چند فرزند ناتني به دوش مادر الكساندر افتاد. وقتي الكساندر  پنج ساله بود، پياده به مدرسه اي در 5/1 كيلومتري مي رفت و وقتي دهساله شد، مجبور بود فاصله  5/6 كيلومتري خانه تا مدرسه را پياده طي كند. هنگامي كه به دوازده سالگي رسيد مدرسه اش بيش از 25 كيلومتر با خانه فاصله داشت، بنابراين در آكادمي كيلمارناك اقامت گزيد. با اين حال مجبور بود در تعطيلات آخر هفته حدود 20 كيلومتر راه رفت و برگشت از ايستگاه قطار تا منزل را طي كند. پس از يك سال و نيم اقامت در كيلمارناك به لندن پيش برادرش رفت و تحصيلات خود را در پلي تكنيك ادامه داد. اما اين دوران ديري نپاييد، چون الكساندر توان مالي تحصيل در آنجا را نداشت. فلمينگ  شانزده ساله در يك شركت كشتيراني استخدام شد و كمي از وقت خود را با نيروهاي داوطلب اسكاتلندي مقيم لندن گذراند. او در تيم واترپولوي اين گروه بازي مي كرد، و يك بار با تيمي از بيمارستان سن مري، وابسته به دانشگاه لندن، مسابقه داد.چند سال بعد ارث مختصري به او رسيد و برادرش او را تشويق كرد تا وارد دانشكده پزشكي شود. در لندن دوازده  دانشكده پزشكي بود، كه فلمينگ از هيچ كدامشان شناختي نداشت- جز يكي كه بيمارستان سن مري وابسته به آن بود و تنها چيزي كه مي دانست اين بود كه يك تيم واترپولو دارد، و به همين دليل به آنجا رفت. در همان هنگام بود كه "المرات رايت" به عنوان مدرس باكتري شناسي در آن دانشكده مشغول به كار شد. فلمينگ در ابتدا تصميم داشت جراح شود، اما پس از فارغ التحصيلي، شغلي در آزمايشگاهي كه در آن موقع المرات رايت سرپرستي آن را به عهده داشت به او پيشنهاد شد؛ فلمينگ تا پايان عمر خود را در آن آزمايشگاه گذراند و در سال 1929 استاد باكتري شناسي شد.طي جنگ جهاني اول فلمينگ و رايت به فرانسه اعزام شدند تا به معالجه سربازان زخمي بپردازند. آن زمان پزشكان براي درمان جراحت هاي جنگي از مواد ضد عفوني كننده استفاده مي كردند. اما فلمينگ متوجه شد كه فنل ( يا اسيد كربوليك كه رايجترين ماده ضد عفوني كننده آن زمان بود) بيشتر ضرر دارد تا فايده، چون گويچه هاي سفيد خون را سريع تر از باكتري ها نابود مي كند. فلمينگ مي دانست كه اين اثر زيانمند است چون گويچه هاي سفيد ، مدافعان طبيعي بدن در برابر باكتري ها هستند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: زيست شناسي ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, | 9:44 | نویسنده : مهدي مهدوي |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.